چرا به دعایی که می خوانیم بی توجه ایم؟
حواسمان به خط آخر این دعا باشد که از خدا چه می خواهیم انگار خبر نداریم که این دعا در سال های قبل برآورده نشده است، گویی انتظار هم نداریم که برآورده شود و این برآورده نشدن هم برای ما عادی شده است. چرا؟، چون هر سال بدون توجه به این واقعیت که اصلا متحول نشده ایم، دوباره همین را از خدا می خواهیم در غیر این صورت خلاصه یک سال باید می خواندیم “خدایا ترا سپاس که در طول سالی که گذشت حالم را نیکو گرداندی” و هم خودمان هم دیگران متوجه این تحول می شدیم.
خداوند به ما فکر و هوش عطا کرده است که خود برای تحول درونی خود بکوشیم. تحولی که از خدا می‌ خواهیم، میسر است. معنی این دعا بسیار ساده است؛ و آن اینکه باید به درون خود نگریست، و به ذهن خود. و ببینیم چه چیز از آن می‌تراود. آنگاه است که ایگو و نفس از شیطنت و شرارت، کینه‌توزی و خودپسندی و خود بزرگ بینی باز می‌ایستد. به قول شاعر خوب وطنمان حسین منزوی که می گوید.
درون آینه‌ی روبرو چه می‌بینی؟
تو ترجمان جهانی، بگو چه می‌بینی؟
تویی برابر تو، چشم در برابر چشم
در آن دو چشم پُر از گفت و گو چه می‌بینی؟
شاید باید پس از خواندن دعای سال نو از خود سؤال کنیم، «آیا همین الان بر روی زمین انسانی وجود دارد که از افکار من، از سخن من، از سکوت من، از کار من، از کم‌ کاری من، از تصمیم من، از خشم و کینه من یا از حرص و طمع من و از خودخواهی و خود محوری من، از قدرت طلبی و دنیا طلبی من حق او پایمال شده و به او رنجی تحمیل شده است؟» این نوعی احترام به خود و خداوند است که سه دقیقه قبل‌ تر تحولی را از او خواستیم و به او بگوییم که به چنین درخواستی آگاه هستیم؛ نه اینکه تا آخر سال چنین تحولی را بر دوش خدا بگذاریم و برویم دنبال همان افکار و رفتار و اعمال همیشگی. بلکه با آگاهی در طول سال، ایگوی خود را تحت کنترل میدان وسیع خودآگاهی و هشیاری خود قرار دهیم، تا نکند دیگر رنجی بر همنوعان خود و زمین تحمیل کنیم. این است که در سال بعد دیگر به‌ جای درخواست مجدد از خدا، او را شکر می‌کنیم که او چنین هشیاری و آگاهی را در ما نهادینه کرد، تا بتوانیم خود را متحول کنیم. این است تحول واقعی، این است رهایی و آزادی حقیقی، این است تحولی صادقانه و این است عقلانیت و خرد و این است دگرگونی راستین.
Please follow and like us: