نقدی بر سخنان جناب آقای دکتر هلاکویئ


 

البته تیتری که بر روی ویدئو یوتیوب نوشته شده گفته مستقیم جناب آقای دکتر نیست منظور از جا دادن آن در بلاگ رحوع به سخنان ایشان در این ویدئو در رابطه با علم، نیاز های بشر و ادیان است . بنابر این نقدی که در زیر درج شده صرفا تفاوت دیدگاه نویسنده در رابطه با برخی از سخنان ایشان است

***

آگاه بودن از عمق ندانستن ها بالاترین میزان خِرَد است

ادیان اگر به ایدئولوژی، تندروی و یا خرافه آلوده نگردند، می‌توانند مفید، اخلاق آور و آرام‌بخش روح و روان انسان باشند. نمی‌توان آرامشی را که یک مادربزرگ بر روی جانماز خود و یا دهقانی که با شنیدن صدای اذان و یا یک مسیحی در کلیسا به دست می‌آورد، انکار نمود. جدا از نگاه دینی و مذهبی، موضوع بُعد درونی انسان است و نیاز او به معنویت و ارتباط مستقیم او  با خدا. چنین ارتباطی به‌عنوان اسپریتوالیتی در غرب و معنویت در ایران مطرح می‌شود. انسان‌های اسپریتوال نه الزاماً مذهبی هستند و نه ضرورتاً از قشر کم‌سواد و بدون تحصیلات عالی. انسان ممکن است از طریق علم به وجود خدا برسد در ریاضیات، در فیزیک فضا، در فیزیک کوانتوم، در بیولوژی و یا از طریق فلسفه و حکمت. ممکن است یک دانشمند و یا مهندس از طریق دانش هوش مصنوعی و یا عملکرد یک میکروپروسسور و عدم انعطاف یک سوپرکامپیوتر در مقایسه با هوش طبیعی و حجم شگفت آور اطلاعات موجود در یک برگ درخت، رد پایی هوشمند در عالم هستی مشاهده کند. هستند از فیزیک‌دانان و بیولوژیست ها که امروز به دیده تردید نه به خدا، بلکه به آته‌ئیسم می‌نگرند. از طرف دیگر علوم تجربی، علم پزشکی و روانشناسی مدرن الزاماً جوابگوی همه نیازهای بشر امروز نیستند. اگر این‌طور بود، در این عصر پیشرفت‌های علمی باوجود روانشناسی مدرن، انسان امروزی از استرس، اضطراب، عصبیت، میل و ارتکاب به خودکشی در مقیاس بالا حتی در جوامع پیشرفته (آمارهای تکان‌دهنده موجود است ) رنج نمی‌برد.

جناب آقای دکتر به موردی دیگر اشاره فرمودند که خدا با فرستادن هزاران پیامبر درزمینهٔ ریشه‌کن کردن و یا جلوگیری از فقر، گرسنگی و جنگ‌های بزرگ و رنج‌ها و مصائب بشر در طول تاریخ ناموفق بوده است.

اما حقیقت این است که همه این جنگ‌ها، نسل‌کشی‌ها، فقر، گرسنگی، ظلم، پاک‌سازی‌های قومی، آلودگی محیط‌زیست، همه و همه رنج‌های غیر تقدیری و اختیاری و محصول ذهن ناآرام و بدکنشی‌های نوع بشر است: از حرص و طمع او، از قدرت‌طلبی او، از خواستن‌های بی‌پایان او. اوست که پا بر روی حقوق همنوع خود می‌گذارد، زیادتر از سهم سیاره‌ای خود برمی‌دارد تا کودکان فقر در گوشه‌هایی از همین سیاره در سکوت و در بی‌تفاوتی جهان متمدن و پیشرفته از گرسنگی جان دهند.

خدا دخالتی در کار نوع بشری که هم راه گم کرده و هم مغرور است، نمی‌کند. آن‌هایی که بر این باورند که او می‌بایست دخالت کند، نحوه و حدود این دخالت را تعیین کنند و ببینند که آیا ازنظر منطقی قابل‌اجراست؟

انسان بدون معنویت مصداق آشکار ما انسان‌های نسل امروزی است. یا درگیر چالش‌های ذهنی، استرس و وابسته به داروها و مواد آرام‌بخش است. یا مغرور و ظالم و ناخودآگاه است و به حق دیگران تجاوز می‌کند و بر همنوع خود رنج تحمیل کرده و سیاره را آلوده می‌سازد. یا ناآگاه، بی‌اخلاق و بدکنش است و خلاصه یا اینکه آگاه و موفق ولی بی‌تفاوت به رنج همنوع خود و زمین.

خدا به انسان اختیار داده و ازنظر فلسفی هم که به آن بنگریم زمین را به او سپرده تا آن را اداره کند، و در آن بذر عشق بپاشد و خود (نوع خود) را خوشبخت کند. علم و معنویت یکدیگر را نفی نمی‌کنند. علم از نیاز انسان به خدا کم نمی‌کند، بلکه برعکس اگر تاکنون هیچ پیامبری از طرف خدا برای راهنمایی بر پهنه زمین ظهور نمی‌کرد، اگر هیچ دین و آئینی تاکنون نامی از خدا نمی‌برد، انسان امروز با علم پیشرفته خود هم در مقیاس ماکروسکوپی و هم در سطح میکروسکوپی باید شگفت زده می شد واز مشاهده پیچیدگی‌های طبیعت و وسعت عالم هستی قابل رصد با ابعاد 92 میلیارد سال نوری و باوجود 37 تریلیون سلول در بدن خود و 100 تریلیون اتم در هر یک از آن سلول‌ها، در اندیشه فرو می‌رفت و به دنبال هوشمندی می‌گشت که ورای این عالم هستی هوشمند وجود دارد و عاشق او می‌شد. عشقی بی‌قیدوشرط و بدون انتظار و خواستن های مداوم از او. زیرا انتظار و خواستن ها بار سنگین ذهنی است. خدا چیزی به انسان نمی‌دهد حتی سلامتی و بیماری انسان نیز قسمتی دست خود انسان است و قسمتی دیگر از طریق علت و معلولی که رد پای خود نوع بشر رامی توان در آن یافت، تعیین می‌گردد.

تنها نعمتی که می‌توان از خدا خواست، آرامش است، او این نعمت را به ما می‌دهد زیرا ذهن آرام بالاترین نعمت است که اگر نبود اذهان ناآرام بر روی این سیاره، امروز از رنج و نا عدالتی نیز خبری نبود. ابته جناب آقای دکتر در این این گفتگو اذعان دارند که پناه بردن به خدا به انسان آرامش می دهد اما چنین آرامشی را غیر واقعی و تصوری بیش نمی داند در صورتی که امروز مشکلات ذهنی و روحی و روانی یکی از معضلات دنیای مدرن است. در طول تاریخ بشریت انسان تا  به این حد در مقابل ناراحتی های ذهنی آسیب پذیر نبوده است و به همین دلیل است که بهداشت روانی یکی از دغدغه های جهان مدرن است. شاید در اواخر قرن نوزدهم هنگامی که  ماتریالیسم به انسان تحصیل کرده قبولاند که غیر از هر آنچه که در آزمایشگاه های علمی  به اثبات رسیده وجود ندارد عمیق تر به این موضوع می اندیشید که این آزمایشگاه ها بر روی سیاره ای کوچک قرار دارند در عالم هستی قابل رصدی با بیش از صد میلیارد کهکشان که تلسکوپ هابل امروز به ما نشان می دهد اما اکنون قشر تحصیل کرده باید در جستجوی آرامش ذهن به جای پناهگاه امن خدا و وحدت عالم هستی  به قرص های خواب آور و مواد آرام بخش روی بیاورد “راه حلی علمی تر

همین‌که انسان به آنچه بر روی زمین برای او فراهم است شکر کند کافی است: به عقل و هوشمندی خود، به کیفیت حیات طبیعی بر روی سیاره و کیفیت نفس‌های آرامش‌بخش خود. که این شکر برای آرامش خود اوست و خدا نیازی به شکر و عبادت او ندارد. که به عناد بر خاستن با خدا و مقاومت ذهنی در مقابل رنج‌های تقدیری و عدم قبول ناملایماتی که حل آن‌ها از عهده انسان خارج است، خود رنجی بیش نیست. و بهتر است آنچه در چشم انسان به‌صورت نابرابری‌های جبری و تقسیم نامتناسب خوشبختی و بدبختی‌های غیر اختیاری در میان آدمیان به نظر می‌رسد را جزء اسرار عالم هستی شمرد نه از عدم موفقیت خداوند، که راهی به‌جز آن در مقابلمان نیست و به قول مولوی.

گر تو را کوبی رسد از رفتن مستان مرنج
با چنین ساقی و مطرب کی رود هموار مست

***

 

 

Please follow and like us: